فاطمه ناز منفاطمه ناز من، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فاطمه ناناز

دل نوشته

1391/11/28 23:22
نویسنده : مامانی
256 بازدید
اشتراک گذاری

     داشتیم می رفتیم مشهد برای بار دوم .تمام وسیله ها رو

جمع کرده بودم ساعت دوروبر8/9 بود بابایی ماشینو روشن کرده

بود تو داشتی از پله ها بالا میرفتی من هم گوشیمو برداشتم تا

بیام بارها این پله ها رو بالاو پایین شده بودی اما اون شب......

 

   قبلا با محمد از پله اولی و دومی میپریدید تازه یاد گرفته بودی

خیلی این بازی رو دوست داشتی اما اون شب یهویی به سرت زد

از پله بالایی بپری خیلی وحشتناک بود هیچ وقت یادم نمیره ...گریه

گریهگریهگریه

  خیلی گریه میکردی اما زود خوابت برد ما هم فکر کردیم حتما

اتفاق خاصی نیافتاده که راحت خوابیدیاوهکلی خدا رو شکر

کردیم وراه افتادیم به طرف امام رضا(الهی قربونش بریم).. 

 

  بیشتر راه رو رفته بودیم به جاهایی رسیده بودیم که دکتری پیدا

نمیشد تو بیدار شدیو ما فهمیدیم که پات اسیب دیده..الهی بمیرم

مامانی چقدر دلمون می سوخت کاری هم ازمون بر نمی اومدافسوس

گریهگریه

  بابایی حسابی برات اسباب بازی خرید تا اروم بگیری......افسوس

بالاخره رسیدیم مشهد فوری تو رو بردیم بیمارستان البته بابات

حسابی اذیت شد اما انگاری هیچ چیزی جز تو اون لحظه براش

مهم نبود با تمام خستگی راه میخواست بهترین هارو برات انجام

بده..قلبلبخند

  دکتر گفت استخون کف پات مو برداشته من گریه میکردم بابایی

کاراتو ....گریهگریه

 

بعدش رفتیم حرم حسابی دردودل کردیم انگار قرار بود بریم

مشهدوبفهمیم پات شکسته

 

امام رضا میخواست درد غربت حالیم نشه منو برد کنار خودش...

 

                                   ♥ مامانی دوست داریم♥

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو رضا
28 اسفند 91 11:47
اخییییییییییییییییییییییییی دختر خوشکل ایشالله همیشه سالم باشی ناز نازی